ساعت ۶ صبح، با عجله کتابها را در کیفش قرار میدهد. به تازگی چیدمان کتابخانهاش را کمی تغییر داده است؛ چشمش به کتاب کوچکی میافتد؛ هنر و مرگ، آنتونن آرتو.نمیداند کی و چرا آن را خریده است. با بیقراری جلد کتاب را نگاه میکند؛ شاعری پیشرو و از پیشگامان سورئالیسم که که تتاتر را همزاد زندگی میدانست و عمرش در تیمارستانهای فرانسه تباه شد. آرتویی که عزم سفر به ورای مرزهای ناممکن کرده بود در واپسین ماههای عمرش وقتی به سخنرانی دعوت میشود، چیزی برای گفتن به مخاطبانش ندارد به جز آوازهایی دردناک و نگاهی موهوم، گویا آنچه که او میخواست بگوید ورای امکان زبان نمادین بشری بود.کتاب را به تندی ورق میزند: من آنم که غایب ابدی از خودش، که همیشه کنار خودش راه میرود.آن را داخل کیف قرار میدهد؛ خوشحال و مردد از جنونی دیگر.. + نوشته شده در ساعت توسط Leila | بخوانید, ...ادامه مطلب